• وبلاگ : حرف هايي براي گفتن
  • يادداشت : ادرکني
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    پسري از مادرش پرسيد: «مادر! مگه من پدر نداشتم؟» مادر جواب داد: «چرا پسرم» پسر پرسيد: «پس پدرم کجاست؟» مادر گفت: «پسرم، چند سال پيش پدرت زد به آب رودخانه و آب رودخانه او را برد» پسر پرسيد: «مادر مگه رودخانه پل نداشت؟» مادر گفت: «چرا رودخانه پل داشت ولي پل دور بود». پسر در جواب مادر گفت: «اگه پدرم از پل رفته بود يعني تا حالا هم نيامده بود؟»